سفر به شمال
حدود یه ماه پیش رفتیم مسافرت اول شمال و بعد هم مشهد و من تازه فرصت کردم عکسهای سفر نیکان رو بذارم.
توی این سفر ما با خانواده عمو و عمه و خاله فرزانه همسفر بودیم که بعد از شمال عمو و عمه از ما جدا شدن و برگشتن خونه ما و خاله فرزانه راهی مشهد شدیم.
سفر امسال نسبت به پارسال خیلی بهتر بود. نیکان می تونست بازی کنه و از گردش توی محیط لذت ببره از طرفی هم وابستگیش به مامان کمتر شده بود بادیگران هم ارتباط برقرار می کرد و باهاشون بازی می کرد . مامان هم فرصتی برای تفریح و لذت بردن از سفر نصیبش می شد
از اونجایی که نیکان عشق آتیش بازیه بزرگترین تفریحش توی این سفر درست کردن آتیش کنار ساحل بود. هر جا یه تیکه چوب پیدا می کرد می برد میداد به شوهر خاله و می خواست که براش آتیش درست کنه.(شوهر خاله تنها کسی بود که در این زمینه به حرف نیکان گوش میداد و حوصله آتیش بازیهاش رو داشت.)
و اما عکسها:
نیکان در راه ساحل
چقدر منو صدا می کنید هی عکس می گیرید دیگه برنمی گردم می خوام برم ساحل دیرم شده!!
نیکان و پسرعمو رادان دارن نقاشی خاله رو روی ماسه ها رو تماشا می کنن
بقیه در ادامه مطلب
نیکان جلوی دوربین ژست گرفته تا مامان ازش عکس بگیره
نیکان میان ماسه های ساحل
آهای من یه تیکه چوب پیدا کردم کسی میاد آتیش بازی؟؟
ببینم می شه یه جوری عمو رو راضی کنم بیاد برای من آتیش درست کنه؟!
نیکان در حال صاف کردن ماسه ها برای خلق یه اثر هنری
نیکان و پسر خاله مجتبی
باز هم کشف یه تیکه کوچیک چوب از زیر ماسه ها
بدن رو حال می کنین ورزشکارم دیگه!!
نیکان و بابا در حال اسب سواری در جنگل های سی سنگان
نیکان و همبازی همیشگیش رادان (به چوب تو دست نیکان توجه می کنید!!)
دستام کثیف شد یه ذره آب اینجا پیدا می شه دستامو بشورم؟!
و باز هم ماسه بازی
نیکان با همون چند تا دندون کوچولو در حال خوردن بلال
به شرطی میام آب بازی که چوبم رو هم با خودم بیارم!
اینم یه غروب بسیار زیبا از ساحل قشنگ خزر