جشن دندونی
توی شهر ما جشن دندونی زیاد مرسوم نیست و من تصمیم نداشتم برای نیکان جشن دندونی بگیرم . 2 ماهی می شد که دندونای نیکان در اومده بود که من به فکر افتادم یه مهمونی مختصر بدم و براش آش دندونی بپزم. فکر کردم جالبه و خاطرش برای همه می مونه. توی مهمونی نیکان خانواده خودم و خانواده باباش به اضافه خاله هام بودن. البته بماند که آش هم آش رشته از اب در اومد چون جمع بیشتر آش رشته دوست داشتن
اینم عکساش:
بقیه عکسها در ادامه مطلب
این کیک دندونی نیکانه که نیکان همون اول از خجالتش در اومد و چنک زد توی سرش. ولی خوشبختانه زیاد خراب نشد.
اینم نیکان و پسر دایی و پسر عمه و پسر خاله و دختر دایش :
اینم نیکان خوش تیپ که داره دالی موشه می کنه:
اینم یه عکس دیگه که نیکان تیپ عوض کرده:
اینم آخرین قطعه کیک که فقط دندوناش مونده:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی